علی اکبر حائری

باید کفنم رو تو ببندی

1003
4
باید کفنم رو تو ببندی
انداختنم از روی بلندی

غم تو همرام بود
تشنه بودم عطش رو لب‌هام بود
غم تو همرام بود
کشیدنم طناب رو پاهام بود

زیر پا رفتنمو ندیده خواهر من
رگ‌های گردنمو ندیده دختر من
لااقل یه پیرهنی مونده رو پیکر من

قبل از کشتن رفتم از حال
گریه کردم یاد گودال

برگردی کاش خواهر داری
بی‌سر میشی دختر داری

حسین مَیا به کوفه...

(جون می‌داد و چشماش پُر غم بود) ۲
روی لب مسلم چه کنم بود

دلم یه جایی رفت
گریز روضه‌امو همین غم گفت
دلم یه جایی رفت
چه کنم رو یکی دیگه هم گفت

تیر خورده داشت می‌آورد عطش کشیده‌ای رو
زیر عبا می‌آورد گلو بریده‌ای رو
برمی‌گردوند به رباب خوشی ندیده‌ای رو

از خون با اشک پاکش می‌کرد
با لالایی خاکش می‌کرد

روحش اکبر، جسم اصغر بود
جسمش از تیر کوچیک‌تر بود

قول می‌دم اگه ورق برگرده و علی نمی‌ره
جوری لالایی می‌خونم حرمله هم گریه‌ش بگیره

دیگه دنیا بدون تو به من نمی‌سازه
می‌بینمت هنوز چشات بازه

صلی الله علیک یا اباعبدالله...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش