از اشک پره چشام به قبر تو میخوره غصه اَمونمو میبره، چرا حرم نداری؟ کو گنبدت؟ چرا خاکی شده مشهدت؟ برای چیه حال بدت، که اینقدر سوگواری شیخ الائمه من روایتایی که سندش خود شمایی گفتن توی همین شهر نامردا مادرت رو کشتن بانیِ روضهی غم روضهی تو هم فاطمیه داره هم محرم خورده به دست تو اگه هنوز بلنده پرچم بانیِ روضهی غم هر شب تو روضه بلنده صدات شیخُ الائمه بمیرم برات... **** از حال تو میلرزه تنِ عیال تو آتیش آورده دنبال تو، بکشنت تو کوچه خونه خراب، آورده واسه دستات طناب خدا کنه که با التهاب نیاد زنت تو کوچه یه زن اومد تو کوچه یه لا مُرُوَّت جلو اومد اونو زد تو کوچه شیشه و بارشو زمین زد با لگد تو کوچه یه زن اومد تو کوچه با دسته بسته میری وقتی هولت میدن میخوای دست کیو بگیری گرد و خاکِ کوچه رو موهاته یا گرد پیری با دست بسته میری خوب شدن ندیدن تو رو بچههات شیخُ الائمه بمیرم برات... **** ای روضهدار، آب فرات و تربت بیار تو روضه بخون اصلا بذار، روشن شه شب تیرم از قصد بگو از سینه و سُم اسب بگو سرش رو نیزه شد نصب بگو بگو بذار بمیرم کی دست شمر سپردش راسته که میگن آب میخواست، نیزه دادن به خوردش تن که پر از نیزه بوده چطور لباسو بردش روضهدارِ مدینه چرا بلنده بین زنها صدای سکینه داره سر باباشو تو بزم حرام میبینه اشکه تو چشمات یا آب فرات شیخُ الائمه بمیرم برات... ***** قاتل من زهرِ شَرَر دار شد قاتل مادر در و دیوار شد... گذرم تا به در خانهات افتاد حسین خانهآباد شدم خانهات آباد حسین