...میکشاند رُو به صحرایم به کوی عاقلان هرگز گذارِ من نمیافتد که من مجنونم و در نزد مجنون است مأوایم حدیث عقل از من سر نخواهد زد نباشد جز آب روان در جام صهبایم علیاکبر به میدان چون روان شد ... حضرت بیا ای امّ لیلا بار دیگر کن تماشایم نگاهم کن که رفتم از میان، فکری به حالم کن حلالم کن آن شیری که دادی نصفِ شبهایم شوَم قربانِ امّت، سرخوشم از کشته گشتن من ذبیحاللّهم و امروز باشد عید اعضایم به بالینم پس از مرگم تو خواهی آمد، لیکن نخواهی کرد پیدا اکبر، کُشته بسیار است پیدایم به پهلوی حسین پیدا نما جسم عزیز خود نبین گمگشته جز پهلوی او جای دگر جایم نشانِ دیگر ای مادر میانِ کشتهای یاران علی یک خال مشکی بوَد در کنج لبهایم تنِ گمگشتهام چون در میانِ کشتهها جُستی ؟؟؟ قدّ بالایم گلاب افشان به گیسوی پریشان و سیاه من سیَه از سُرمه بنما ... مست و شهلایم نبستم من حنا در زندگی بر دستم ای مادر بگو بندد حنا زینب ز خون سختفرسایم سکینه غصّهی ... ببندد در بلای من که بعد از مرگِ بابا دید، بوَد مادر تمنّایم به آه ... بنشانید قدری بر سر قبرم که اندر خاک... اگر تو دور گردیدی ز من، من کور میگردم مرو از پیش من، ای مردمِ چشمان بینایم به منزل بازگرد ای نوجوان تا بازگردم من اگر تو میروی من نیز همراه تو میآیم ندارم در زمین کربلا غیر از تو غمخواری مروّت نیست بگذاری تو در این دشت تنهایم بیا بنشین به پیشم، ای دعای جوشن مادر که تا تو با منی از هیچ دشمن نیست پَروایم