من بی کس و بی یاورم، بر دل نشسته آذرم

من بی کس و بی یاورم، بر دل نشسته آذرم

[ سایر ذاکرین ]
من بی کس و بی یاورم، بر دل نشسته آذرم
از داغ مرگ اکبرم، خواهر امان از بی کسی

(از نیزه و ظلم سنان، وز داغ عباس جوان
مشکل بمانم در جهان، خواهر امان از بی کسی)۲

کو مادر غم پرورم، کز مهر و آید بر سرم
بندد دو چشمان ترم، خواهر امان از بی کسی

(از تیغ شمر بی‌حیا، چون شد سرم از تن جدا
بیرون نیا از خیمه‌ها، خواهر امان از بی کسی)۲

(از تشنگی جان می‌دهم، جان را به جانان می‌دهم
در راه ایمان می‌دهم، خواهر امان از بی کسی)۲

بعد از اسیری و مُهَن، رفتی چو بر سوی وطن
جان تو و صغرای من، خواهر امان از بی کسی

امشب در این دشت بلا، این ساربان بی‌حیا
دستم کند از تن جدا، خواهر امان از بی کسی

ذاکر از این شعر حزین، آتش زدی بر اهل دین
دل‌ها مسوزان بیش از این، خواهر امان از بی کسی

ما نَه از گودال،به پا شد جنجال
ببخشم سادات، حسینم جانم

میونه اعدا، غریب و تنها
روی خاک افتادی، زدی دست و پا

امان از گودال،به پا شد جنجال
ببخشن سادات، زینبم جانم

زیر خنجر، زدی بال و پر
شدی غرق خون، به پیش مادر

با چشمای تر، با حال مضطر 
گفتی خواهر، به خیمه برگرد

امان از زینب، شد جون بر لب
با چشم خود، بر تاب و تب

واویلا ...

میزد روی سر، می‌گفت ای مادر
حسینو کشتن، یک عده کافر

شکسته بالم، ببین بی حالم
برو ای نامرد، نیا دنبالم

کنارم غوغاست، کجایی عباس
ببینی زینب، با نامحرم‌هاست

سکینه ایستاده، رقیه ایستاده
...رحمی، ای کافر بددل

آن دم بریدم، من از حسین دل
آمد به مقتل، شمر سیه‌دل

او می‌دوید و، من می‌دویدم 
او سوی مقتل، من سوی قاتل

او می‌کشید و من می‌کشیدم
او خنجر از کین، من ناله از دل

او می‌برید و من می‌بریدم 
او از حسین سر، من از حسین دل

نظرات