من با آدما حالم فرق می‌کنه

من با آدما حالم فرق می‌کنه

[ مهدی اکبری ]
من با آدما حالم فرق می‌کنه
آرزو و خیالم فرق می‌کنه
بابِ أُمِّ‌بَنین هفت‌سین می‌چینم
چون که تحویلِ سالم فرق می‌کنه

سین، مثل سفره‌ی، أمُّ‌البَنین، صبحِ شنبه‌ها
سین، مثلِ ساقی، اهلِ حرم، ماهِ کربلا
سین، مثل سجده‌ها، روبه‌روی، ایوونِ طلا

یا الٰهی حَوِّل حالَنا به أمُّ‌البَنین
متوسّل شدم این شَبا بابِ أمُّ‌البَنین
به جای سبزه گره زدن توی سالِ نو
پارچه سبز گره زدم به باغِ أمُّ‌البَنین

حَوِّل حالَنا به أُمُّ‌البنین... 

من با آدما دیدم فرق می‌کنه
چون که فکر و عقیده‌ام فرق می‌کنه
اگه تحویلِ سال باشم تو نجف
رزقِ سالِ جدیدم فرق می‌کنه

سین، مثل سَرورم، مولا علی، مسیحِ نجف
سین، مثل سائلِ، انگورهای، ضریحِ نجف
سین، مثل سرّی که، عرشِ خداست، شبیهِ نجف

یا اِلٰهی حَوِّل حالَنا به مولا علی
اَحسَن‌الحالِ منه وقتی می‌گم یاعلی
رسمه خونه‌ی بزرگترا می‌رن این شبا
از نجف می‌ریم پیشِ بزرگِ دنیا: علی

حَوِّل حالَنا به مولا علی... 

من با آدما رویام فرق می‌کنه
حاجتایی که می‌خوام فرق می‌کنه
دَمِ تحویلِ سال گفتم یا حسن
با حسن آرزوهام فرق می‌کنه

سین، مثلِ ساختنِ، صحنِ حسن آخ چه باصفاست
سین، مثلِ ساعتی، که توی بقیع، روضه‌مون به پاست
سین، مثلِ سردرش، که نقشِ روش، لعنِ اون سه تاست

یا الٰهی حَوِّل حالَنا به صبحِ ظهور
با فرج وا میشه از جهان گره‌های کور
عیدِ اصلیِ ما اون روزیه که صاحب‌زمان
جسدِ اون دو تا رو در میاره از تو گور 

حَوِّل حالَنا به صاحب‌زمان...

نظرات