اومدم با کوله بار غم با یاد غم اهل حرم

اومدم با کوله بار غم با یاد غم اهل حرم

[ حسین طاهری ]
اومدم با کوله بار غم با یاد غم اهل حرم
یاد مشک و پرچم و علم وای وای وای

ام‌ البنین بیا بشین کنار زینب
تا بشنوی روضه‌ی قلب زار زینب
خسته و بی رمق رسیدم و بذار که
سرش و روی زانوهات بذاره زینب

ام البنین مشک دریده 
ام البنین دست بریده
شنیدنش سخته یا دیدن

ام البنین گریه مادر 
سه شعبه و حنجر اصغر 
شنیدنش سخته یا دیدن

ام البنین همه گلامو چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

به خدا تو کوفه مردم و 
بسکه تازیونه خوردم و
سوغاتی برات آوردم و وای وای وای

این تیکه پارچه یه روزی یه پیروهن بود
این پیروهنی دست بافته‌ی مادر من بود
با این که این پیروهن و داداش به تن کرد
ولی سر اخر دیدمش عریان بدن بود

ام البنین هق هق اطفال 
خودم تو خیمه دلم تو گودال
از خیمه ها بیرون دویدم 
مرکب بی صاحب و دیدم

ام البنین آروم نموندم 
خودم و تا مقتل کشوندم

ام البنین بگم یا بسه
دیدم یکی رو سینش نشسته

نظرات