شنبه صبحهای اُمُّالبَنینی برام یه رزقِ خاصه اونی که گره دارم میرم پیشش مادرِ عبّاسه سفرهی دلم رو میبرم براش وا میکنم میگم «تو رو به جونِ حسین» چون میدونم رو اسمش حسّاسه ننه اُمُّالبَنین ببین گیرم خیلی وقته که دیگه از زمونه سیرم کاش فقط همین باشه آخرِ تقدیرم بدونم تُو روضهها پای تو میمیرم مادرِ عبّاس حال و روزمو ببین مادرِ عبّاس تو دلت دریاست دستای منم بگیر تو دلت دریاست مادرِ عبّاس ***** از سرِ سفرهی بیبی اُمُّالبَنین نفَس میگیرم نه فقط ازَش نفَس هر چی که خوبی هست میگیرم سرِ سفرهی بیبی حس میکنی مهمونِ سقّایی همه دنیامو میدم به جاش یه لقمه پس میگیرم ننه اُمُّالبَنین تویی یارم با دعات وا میشه هر بار گره از کارم من حسین حسینمو بِهِت بدهکارم الهی تَصدُّقت خیلی دوسِت دارم مادرِ عبّاس نفَسای مَنیا مادرِ عبّاس مادرِ عبّاس مادرِ سینهزنا مادرِ عبّاس مادرِ عبّاس یا اُمُّالبَنین...