
صنوبری که خمیده، خدا نگهدارت خوشی ز عمر ندیده، خدا نگهدارت قرار بعدی ما، کربلا، زمان غروب کنار رأسِ بریده، خدا نگهدارت حسین... * * * * رأسِ تو میرفت بالای نیزهها من زار میزنم، در پای نیزهها آه ای ستارهای دنبالهدار من زخمیترین سرِ نیزهسوار من قَتَلوکَ عطشان... * * * * روی نیزه دیدمت خوابی از رهِ دور تو را بوسیدم