سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان میداد

سپاه پلک هایش چند لشکر را تکان میداد

[ محسن عراقی ]
سپاهِ پلک‌هایش چند لشکر را تکان می‌داد 
علی با خطبه‌خوانی، قلبِ منبر را تکان می‌داد 

و جبرائیل درسش را به حیدر چونکه پس می‌داد
علی ابن ابی‌طالب فقط سر را تکان می‌داد 

حق علی مولا، حق علی مولا ...

علی هرکجا که می‌ذاره دست
میشه بیت‌الله، بیتِ مقدس
 کعبه یا نجف چه فرقی داره 
هرجا پا بذاره اونجا قبله‌ست 

رِیلِ دنیا رو، رو هم سوار کرده 
معجزاتو پشتِ هم قطار کرده 
رفته از کعبه، شده نجف ساکن 
از خدا بودنش هم فرار کرده 

کرارِ لافَراره، کوهِ اقتداره، زینتِ مناره  
لَا فَتَیٰ اِلّا عَلی، لَا سَیْف اِلّا ذُوالْفَقَارِ

علی یا علی، علی یا علی ...

خودِ خاک از خلاصه‌یِ علیه 
گِلِ من از اضافه‌یِ علیه 
زیرِ باء وقتی نقطه شد یعنی 
همه قرآن افاضه‌یِ علیه 

تو دره‌یِ درنده‌یِ دنیا پرت نمیشم 
وقتی بابام حیدر میشه، پس‌فطرت نمیشم 

پس‌فطرت یهودیه که بچه می‌کُشه
با اینا سرخوشه که دنیا دستشه 
پس‌فطرت دومی و دار و دستشه 

علی یا علی، علی یا علی ...

تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است 
میانِ ما و حقیقت هزار فرسنگ است 

به طرزِ پرچمِ بالایِ گنبدت گفتی 
که رنگِ خونِ خداوند سرخِ پررنگ است 

به مکتبی که شروعش هدایتِ حُر شد 
کلاسِ غیرتِ عباس، آخرین زنگ است 

به ضِرسِ قاطعِ کرب و بلا، جهان فهمید 
برایِ شیعه حسین اسم نیست، فرهنگ است 

اباعبدالله، یا اباعبدالله ...

ما همه نوکریم
 و فرقی نمی‌کند چه کسی با چه منصبی 
در پایِ روضه‌ات همه با هم برابریم 

هزارتا مثلِ ما میاد، بی‌مانند حسینه 
ما همه‌مون بروندیم، فقط برند حسینه 

حسین، حسین ...

نظرات