
زنم اما ازین پس من به میدان تو خواهم بود تو فرمانم بده، من تحتفرمان تو خوام بود بنا کن خیمه را، من خم به ابرویم نیاوردم بیا حاجی که من اینک به قربان تو گردم هنوز آنقدر جان دارم که در راهت فدا گردم به جان بچههایم حافظ جان تو خواهم بود حسین جانم، حسین جانم اگر اذنم دهی شب پاسبانی میدهم تا صبح که تا جان در بدن دارم نگهبان تو خواهم بود زبان اندر دهان آمادهی یک خطبهی قَرّاس ز نسل ذوالفقارم تیغ برّان تو خواهم بود حسین جانم، حسین جانم اگر رخصت دهی من نیز چادر بر کمر بندم در این میدان یکی از جنگ جویان تو خواهم بود ***