
بابایی تویی، خورشید منی چرا با رنگ سرخیِ شفق میای منتظر تو بودم این شبا ولی نگفته بودی که توی طَبَق میای بلایی سرم آوُردن، بگذریم میدونی چیا رو بردن، بگذریم دیدی کیا سیلی خوردن، بگذریم من، عمه، خانوم رباب سنگ، سیلی، ناقه، طناب تو، نیزه، تشت طلا با زخمی از کربلا تو این کاروان، شبیه عمه جون عَلَم رو دوشمه یه سیلی خوردم اون شبی که گم شدم هنوز صدای زنگ اون تو گوشمه سه ساله چیا کشیده، بگذریم میدونی چیه کشیده، بگذریم سر تورو کی بریده، بگذریم وای دستام، پاهام، سرم میسوزه خاکسترم شام، کوفه یا کربلا میرفتم با تاولا رفتی تا کجا، برای من ازون مسیر دور بگو چی اومده سر تو، توی این شبا اگه میشه یه ذره از تنور بگو اونایی که میدونیو بگذریم چوب رو لبِ خونیو بگذریم خاطرات مهمونیو بگذریم برگشتی آروم شدم میبینی خانوم شدم از غصه امشب پُرم، بابا کو چادرم من، عمه، خانوم رباب سنگ، سیلی، ناقه، طناب تو، نیزه، تشت طلا با زخمی از کربلا ***