دلبر و دلداده و دلدار اباالفضل

دلبر و دلداده و دلدار اباالفضل

[ وحید شکری ]
دلبر و دلداده و دلدار اباالفضل
ای پسرِ حیدرِ کرّار اباالفضل

اِذا زُلزِلَتِ الارض
می‌کوبه عَلم بر روی زمین
عجب شیرِ نترسی
کردی تربیت یا اُمُّ‌البنین 

تو چشمای اباالفضل 
حیرت رو ببین، غیرت رو ببین
شمشیر می‌زنه مثل اميرالمؤمنين

اباالفضل اباالفضل... 

ای بنازم شمایلت 
غوغا تو قلب مردم می‌کنه
هر کس به تمثالت خیره می‌شه 
فوراً دست و پاشو گم می‌کنه 

ای بنازم فضائلت 
عقل از سر یک دنیا می‌بَره 
ارمنی‌ها میگن با اعتقاد 
اسمت پناه اول آخره 

دین من عباس، علناً عباس
روی قلبم مُهر خودت رو بزن عباس
نه فقط ما که تو کلیسا هم
به چشات غیر معجزه نمی‌گن عباس
****
این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
****
عجب خطبه‌ای خوندی
روی کعبه با صوت حیدری
تو شمشیر نمی‌خوای که
با اخم چشات زَهره می‌دَری

نشون دادی تو صفّین 
یک‌تنه خودت صدتا لشکری
آخ رقیه داره چه عموی محشری

اباالفضل اباالفضل... 

تو که تو سیزده سالگی
میری صفّین و طوفان می‌کنی 
به اون عالِم گفتن تو با چشات
کلّ دنیا رو سلمان می‌کنی 

تو که بابَ‌الحوائجی
جونِ رقیه اشکامو ببین
آرزو دارم قبضِ روح بشم
روبه‌روی بابِ اُمُّ‌البنین

قمرا عباس، به خدا عباس
به شما غبطه می‌خورن شهدا عباس
نفست گیرا، عَلمت بالا
مُرده رو زنده می‌کنه دَمِ یا عباس

نظرات