ابرو که نیست که شمشیر تیز اباالفضل تو مصافه

ابرو که نیست که شمشیر تیز اباالفضل تو مصافه

[ وحید شکری ]
اَبرو که نیست که
شمشیرِ تیزِ اباالفضل تو مصافه
بازو که نیست که
ستون حرم بگم نیست گزافه
گیسو که نیست که
هرکسی دیدتش از عقل معافه

ای اُمُّ البنین بالاسی
به خدا کِیف میده بگم واست شعر حماسی
وقتی تمثال قشنگت رو دیدم الله وکیلی
دیگه واسه من نذاشتی اصلاً هیچ هوش و حواسی

آره خوشگل تمامیِ قبایل قمر
سمت چشم سیاهت به قبله مایل قمر
روی قبرم جای زمان و علت وفات
بکشید عکس حرم و شمایلِ قمر

زیبا ندیدی
بیا تمثال اباالفضلو نگاه کن
لیلا ندیدی
عشقای دروغ دنیارو رها کن
ساقی ندیدی
یه قدح بزن خودت رو روبه‌راه کن

ای با معرفت اباالفضل
زنده کردنِ جنازه برمیاد ازت اباالفضل
بهت ایمان دارن تمام مملکت اباالفضل
من جلو یه نفر زانو می‌زنم اونم اباالفضل

شجاعت قمر بَه بَه، به هیبتِ قمر
سلامِ همه دنیا به ساحت قمر
خود شخص خدا بالاخواهشه میگن
با رقیه نِشستن همه‌ی لذٌتِ قمر

نظرات