
حسین جان روی صورتم یادگاریتو بازم میذارم به غیر از همین پیراهن از تو چیزی ندارم داداشم حسین جان تو رفتی و یک ساله و نیم از غمت گریه کردم برای تو و غربت و ماتمت گریه کردم واویلا کجایی ببینی که دارم جون میدم چه روزای سختی که بعد از تو دیدم منم تشنهلب دارم اینجا میمیرم مثل تو منم زیر نور خورشیدم حسین جان تو رفتی برای تو و زخمای پیکرت گریه کردم چقدر با رقیه برای سرت گریه کردم واویلا تا حالا، هزار دفعه از داغ دوریِ تو جون سپردم دلم خون شد از بس برات غصّه خوردم واویلا به والله به والله فراموش نکردم تو رو حتی واسه یه لحظه تو رو جا گذاشتم زیر اون همه تیر و نیزه واویلا بمیرم، لبِ تشنه از تن سرت رو بریدند تو گودال زیر سُم اسبا تن بیسرت شد لگدمال واویلا نداره دلم بعد تو سامون داداش منم کاش برای تو میدادم جون داداش بلایی سر تو آوردن تو گودال که نشناختمت بین خاک و خون داداش حسین جان...