
حرم تو کعبهی دل؛ کرمت همه خدایی کنی از کرامت خود، به خدا خدانمایی در باز توست افزون؛ من بینوای محزون ز کدام در درآیم به بهانهی گدایی؟! کرم تو میدهد روو به گدای تو وگرنه ندهند پادشاهان به فقیر، آشنایی من اگر گناهکارم، تو رئوف و مهربانی کرمت نمیگذارد که کنی ز من، جدایی تویی آنکه هرکه آید به زیارت تو یکبار تو سهبار از عنایت، به زیارتش بیایی بهخدا گناهکارم؛ دگر آبرو ندارم چه شود دهی ز نارم، به محبّتت رهایی بکشم هماره نازت، مگرم دهی اجازت که به یک زیارت تو، سر و جان کنم فدایی همه را تو دستگیری؛ همه را تو میپذیری چه امیر شهر باشد، چه فقیر روستایی به حریم توست بارم؛ به حرم چهکار دارم کند از هزارکعبه، حرم تو دلربایی کرمت به کلّ عالم، حرمت پناه میثم به شما از او توسّل؛ ز شما گرهگشایی