
جدا از دیگران در اِنزوا آهسته آهسته شدم با خویشتن ناآشنا آهسته آهسته سرَم با عشقِ او گرم است و چون شمع میگِریَم که آبَم میکند این غُصّهها آهسته آهسته چه در دل دارم از عشقش؟، حَیا اِیکاش بگذارد که گویم با لبَش این راز امّا آهسته آهسته به من گفتهست چند روزی از هم بیخبر باشیم همین یعنی جدایی مُنتها آهسته آهسته یا مظلوم، یا اباعبدالله...