بی‌حیا نعره زد سرش با من

بی‌حیا نعره زد سرش با من

[ پیام کیانی ]
بی حیا نعره زد سرش با من
نفس گرم آخرش با من
سرو از پیکرش جدا کردن
جلو چشمای خواهرش با من

آه ریان جلو چشمامه همین الان
آه ریان جد ما به خاک و خون غلتان

شیب گودال و شاه بی ردا، وا محمدا
عمه جان رو به مدینه زد صدا، وا محمدا
برسه اگه صدایی به صدا، وا محمدا

آه ریان، کشته‌ی فتاده در میدان
آه ریان، جلو چشمامه همین الان

لااقل صیدتو رو به قبله کن، شمر حوصله کن
اول بکش بعد هلهله کن، شمر حوصله کن

حسین...

عالمو بیقرار کنم، دختراتو چیکار کنم
خودم پناه عالمم، کدوم طرف فرار کنم

این چه بساطیه
انگاری اعضای تن تو صلواتیه
عذاب کردنت، منع آب کردنت
شبیه گندم ری آسیاب کردنت

غروبه حسین، روبه‌رومه حسین
خودت بگو که پیکرت کدومه حسین

همه منتظرن، مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
دست قاتل اگه، به سرش برسه
آخ خدا به داد موی دخترش برسه

همونی که ازم، پدرم رو گرفت
با یه عده حرامی دور و ورم رو گرفت
تو نبودی به زور، معجرم رو گرفت
اومدم فرار کنم موی سرم رو گرفت

میون شعله‌ها، عمو سوختم

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو را بردند، دیر رسیدم من

مادر مادر
چشمت روز بد نبینه
درد زینبت همینه
دیدم که نشسته قاتل 
با خنجر به روی سینه

آه بشکنه دستش، بشکنه پاش
منو می‌کشه صدای خنده‌هاش 

ماکو ماکو ماکو مثلک الغریب
تشنه و گرسنه سر بریدتت، شمر نانجیب

آقای غریب
جاری شد خون تنت، خد التریب

سرتو میزد، تنتو میزد
خنجرش نمیبرید، خواهرتو میزد

مومو کشید مثل وحشیا
تو رو جون مادرت زجر و نبخشیا

نظرات