بی تو فاطمه پژمردهم تو که رفتی منم مُردم غم و غصهتو خیلی خوردم تو خونم تو رو کم دارم میدونی بی تو غم دارم دوریِ تو منو آزردم یادمه همه خاطرههامونو یادته بیبی اون قدیمامونو یادته عروسیِ دوتامونو یادمه خوشیهای تو خونمون یادمه که گرفت خونهمو خزون یادمه که بهت گفتم بمون زهرا، بی تو شدم تنها ببرم از اینجا امون از این دنیا... توی خاطرمه غمهات جلو چشمَمه اون اشکات کاشکی من رو میبردی همرات غمِ تو منو پیرم کرد از همه دنیا سیرم کرد لحظهای که اون در روت افتاد یادته بیبی دستای بستهمو یادته که غرورِ شکستهمو یادته آهِ سینهی خستهمو یادمه پوشوندی خونِ بسته رو یادمه منم اون روز آخرو یادمه گفتی در بیار اون درو ای داد، در رو سرت افتاد رو پسرت افتاد بال و پرت افتاد... زهرا، بی تو شدم تنها ببرم از اینجا امون از این دنیا...