
کاش از جنس جنون بال و پَری بود مرا مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا (از همان کوچه که سر میشکند دیوارش) باز در حالت مستی گذری بود مرا باز زلف سر نی دیدم و با خود گفتم: بین هفتاد و دو سر کاش سری بود مرا یا اباعبدالله، یا اباعبدالله... ... هیچ پروا دلم از دغدغهی راه نداشت چون تو ای عشق! اگر همسفری بود مرا پیش از آن که برسد مرگ، بمیری، هنر است کاش! ای کاش! که روزی هنری بود مرا یا اباعبدالله، یا اباعبدالله... ***** زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم باید این بار به غوغای قیامت برسم من به قد قامت یاران نرسیدم، ای کاش! لااقل رکعت آخر به جماعت برسم طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه! که من نذر دارم لبِ تشنه به زیارت برسم سیب سرخی سرِ نیزهست، دعا کن من نیز اینچنین کال نمانم، به شهادت برسم یا اباعبدالله، یا اباعبدالله...