امشب شب وصال است روز فراق فرداست

امشب شب وصال است روز فراق فرداست

[ محمد امینی ]
امشب شب وصال است، روز فراق فرداست
در پرده‌ی حجازی، شور عراق فرداست

امشب نوای تسبیح، از شش جهت بلند است
فریاد وا حسینا، تا نُه رَواق فرداست

فردا مرکبا می‌تازن، فردا بچه‌ها می‌میرن 
فردا چادر زن‌ها رو، شمر و حرمله می‌گیرن

فردا که علم می‌افته، توی خیمه غوغا می‌شه
واسه بردن پیراهن، کهنت خیلی دعوا می‌شه

حسین مظلوم، حسین جانم...

امشب ز لاله‌رویان، فرخنده لاله‌زاری‌ست
رخساره‌های چون شمع، در احتراق فرداست

امشب شب عروج است، تا بزم قاب قوسک
هنگام رزم و پیکار، یومُ س‍باغ فرداست

فردا آسمون می‌گیره، فردا کربلا می‌سوزه
تو آتیش و دود خیمه، موی بچه‌ها می‌سوزه

فردا حنجر شیرخواره، مثل غنچه‌ای وا میشه
فردا همه هست لیلا، بی‌سر ارباً اِربا میشه

امشب بگو به بانو، یک ساعتی بیارا
هنگامه‌ی بلاخیز، ما لا یُتاق فرداست

امشب تهی دل خصم، از هیبت ابالفضل
روز هجوم لشکر، بالاتفاق فرداست

فردا آبروی عباس، توی علقمه می‌ریزه
لشکر رو تن بی‌جونش، پیش فاطمه می‌ریزه 

فردا یک نفر می‌شینه، با چکمه به روی سینه
انگار که نه انگار داره، زهرا مادرش می‌بینه

نظرات