شصت و سه سال غربتو پشت سر گذاشتم شصت و سه سال دندون رو جگر گذاشتم من یه بار مُردم اون شب که توی مدینه تمومِ زندگیمو پشتِ دَر گذاشتم حال من مثل تو خانم این شبا خیلی وخیمه سر تکون میدم طبیبا دیگه وقت راحتیه سرم رو شکستن فدای سرت زمینگیر شده فاتحِ خیبرت یه وقتایی دردامو میگم به چاه ببین به چه روز افتاده حیدرت سی ساله میسوزم برات لا خَیرَ بَعدِکَ فِی الحیات هنوز منو یه داغ کهنه میسوزونه اونی که قاتل منه، زخمِ زبونه بالاسرم روضهی زهرامو بخونید دفنم کنید شبیه فاطمه شبونه اسم تو هر وقت و هر جا واسه حیدر گریه داره زخم این فرقِ شکسته زخماتو یادم میاره نگو که هنوزم کبوده تنت گُلِ لاله نقشِ روی پیرهنت بهم سر بزن این دَمِ آخری دلم تنگه واسه علی گفتنت سی ساله موندم چشم به راه لا خَیرَ بَعدِکَ فِی الحیات... یه حرفایی دارم باید بدونه عباس همه برن کنار فقط بمونه عباس از این به بعد جون تو و جون عقیله یه وقت برادرت غریب نمونه عباس وای از اون روزی که کارش گیرِ نامردا بیفته زیر دست و پا حسینم به نفسنفس میافته یه روز خواهرت بین انظار میره تو گودال حسین زیر آوار میره میبینی یه صبح تا غروبه که شمر تو مقتل هِی با رگاش کلنجار میره **** یکی تهِ گودال لباستو پرت کرد شلوغیِ خیمه حواستو پرت کرد عذاب کردنت، منعِ آب کردنت شبیه گندم رِی آسیاب کردنت به خون گلوت خضاب کردنت شبیه گندم رِی آسیاب کردنت **** غریباً وحیداً فَریدا حسین جان، حسین جان میگن خواهر از خیمه دیدا **** سر پیری، شبیه خزونِ پاییز شدم سرِ پیری، سر تو با زنِ رقّاصه گلاویز شدم