محمد امینی

گفتم حسین صفحه‌ی دل پرستاره شد

307
1
گفتم حسین، صفحه‌ی دل پُر ستاره شد
راه نجات، دامن یک شیرخواره شد

گفتم که کیست اکبرِ آیاتِ کردگار
فوراً به گاهواره‌ی اصغر اشاره شد

باب‌الحوائج است و زود گره باز می‌کند
با إذن او امور دو دنیا اداره شد

هرچند کودک است ولی بهر دردها
با دست کوچکش بنگر راه چاره شد

می‌سوخت در غمش، همه‌ی هفت آسمان
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد

تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه
قلب پدر برای پسر پاره‌پاره شد

بر ماتمش زمین و زمان نوحه می‌کنند
دست حسین مقتل آن شیرخواره شد

(حسین، حسین، حسین ...)
****

فکر کن تشنگی به دنیا نیست
خیمه‌ی ما کنار دریا نیست

فکر کن در مدینه‌ایم اصلاً
خبر از آفتابِ صحرا نیست

فکر کن شیر می‌خوری راحت
مادرت شرمسارِ بابا نیست

فکر کن مَشک‌ها پُر از آب است
غصّه‌ای در وجود سقّا نیست

(لالا لالا علی، بخواب مادر علی)

فکر کن حرمله نیامده‌است
تیرها با کمانش اینجا نیست

فکر کن تختِ تخت خوابیدی
همه‌اش واقعیست رویا نیست

آه دیگر بس است فکر و خیال
پسرم جا برای حاشا نیست

به‌خدا مادر تو صد دفعه
رفت دنبال آب اما، نیست

بین آغوش من بمان امن است
جایِ دیگر به‌غیر بَلوا نیست

تو حواست فقط به بابا است
چاره‌ات خواب نیست، لالا نیست

تیر آمد درست سمت سرت
سر روی پیکر تو حالا نیست

بین میدان و خیمه مانده حسین
راه دیگر برای مولا نیست
****
پَرِ قنداقِ پُر از خونه
علی لای لای، علی لای لای
دل مادرت پریشونه
علی لای لای، علی لای لای
****
بس کن رباب، زخم گلو را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را نشان نده

بس کن رباب، حرمله بیدار می‌شود
سهمت دوباره خنده‌ی انظار می‌شود
****
چجوری تابت بدم خوابت بگیره، ننه لالا
عمو رفته آب بیاره، بچّم نمیره، ننه لالا

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش