
گفتم به دل وقتش شده، دل دل ندارد این زندگی دور از پدر حاصل ندارد با گریهام بدخواب کردم دشمنت را یک نیمهجان که ترسی از این قاتل ندارد ما را به جُرمِ گریه کردن حبس کردند این شهر گویا قاضیِ عادل ندارد یادت میآید شانه میکردی و گفتی موجی که دارد موی تو ساحل ندارد ***** رخ کبود و سفید مو داریم دشمنان سیاهرو داریم عمه بارِ تماممان را برد عمه داریم پس عمو داریم با همین رَختهای پارهی خود ما بزرگیم آبرو داریم هیچجا آخ هم نگفتم من پیش دشمن همیشه توداریم با سنان، زجر، ابن مرجانه ما به ناچار گفتگو داریم ***** چشمام اگه میبینی کبوده زیر سرِ بازار یهوده امون از آزارش طناب به تست شدیم گرفتارش امون از آزارش خراب بمونه شام و بازارش من نازپرورده بودم عذاب ندیده بودم ***** گوهرِ شبتابمو دست گدا افتادهام تیره بختی کجا بودم، کجا افتادهام وارثِ روی کبودِ مادرت زهرا منم سفرهداری که گرسنه رفت از دنیا منم به عمو جانم بگو شد موقع تدفین بیا غیرتُ اللهِ حرم از نیزهها پایین بیا هر تکانِ این بدن دردسرِ تلقین شود خاک را طوری نریزید سینهام سنگین شود شب به چه صورت به صورتش زدهای به روی گونهی مهتاب چاله افتاده چه کرده بود مگر زجر با رقیهی من که عمه موقع غسلش به ناله افتاد خمیده دفن کنیدش که بد شکسته شده چگونه صاف شود این نهال افتاده ***** من میدونم که حالاحالا روزیمون نمیشه، حرمت بیایم میمیرم اگه حرمت نیام چشمامو میبندم مثلا الان توی حرم نشستم گریون چشمامو میبندم، مثلا خرابه حال من شبیه مجنون چشمامو میبندم، مثلا همین الان حرم گرفته بارون کیکِ تولدت رو آوردم از ایران میخوام خودت شمعا رو فوت کنی عزیزم فقط مراقب موهات باش که نسوزه بشین میخوام روی سرِ تو گل بریزم من میدونم که دخترا شب تولد منتظرن چه کادویی بابا میاره هدیهی اون سالو از گوشات کشیدن مطمئنم دوس داری گوشواره بیاره گلِ نوبهارم، هر چی فکر کردم آخه برا تو چی بیارم کنار ضریحت، یه النگو با یه چندتا گل سر میذارم اومدم زیارتت با گریه با زاری تو هنوزم وسط بازاری خیلی روضهی نگفته داری ***** در راهِ تو هم عشق شهادت داریم هم از تو تمنای شفاعت داریم کی گفته که لکنتِ زبان داشتهای ماییم که در مدح تو لکنت داریم دربند و اسیر گریه میکردم من با کودک و پیر گریه میکردم با اینکه پدر گرسنه میخوابیدم جایش دل سیر گریه میکردم بر نیزه مدام گریه میکردی تا کوفه و شام گریه میکردی وقتی که به اشکِ چشمِ من خندیدن بر نیزه برام گریه میکردی اومدم دنبال تو با هم بریم میبینی چطوری با سر اومدم چقدر شبیه مادرم شدی نکنه دیدنِ مادر اومدم بین ما نیزهنشینا میدونی کی داره بار مصیبت میکشه جون بابا، عمو رو به من ببخش هنوزم داره خجالت میکشه