نکنه به زور برگشته اونقده صداش زدم که از دل تنور برگشته تا که دید خرابه تاریکه میترسم نور برگشته نکنه به زور برگشته ما از حرم بودیم تو جمعا کم بودیم ما محترم بودیم بیاحترامی شد رو خار رفتیمو ناچار رفتیمو بازار رفتیمو بیاحترامی شد من دارم به زور میبینم صورتت عوض شده از هر طرف، هر جور میبینم من دارم به زور میبینم تو الان کنارمی یا که بازم از دور میبینم خیلی بَده حالم از زجر مینالم افتاده دنبالم میشنوی چی میگه؟ از حال رفتم که همش میگفتم که خودم میافتم که هُلم نده دیگه سنگ تا غروب میخوردیم شب که میشد از سنان و دار و دستهاش چوب میخوردیم سنگ تا غروب میخوردیم مجلسِ حرام زخمِ از اون همه آشوب میخوردیم سنگِ صبور بودی از من تو دور بودی زیر تنور بودی من اینو فهمیدم اون ظالم نامرد وقتی سرت اومد با خِیزرون میزد من اینو فهمیدم ما از حرم بودیم تو جمعا کم بودیم ما محترم بودیم بیاحترامی شد