محمدرضا بذری

نمانده فرصت آن دلبری‌ها خداحافظ برادر خواهری‌ها

6133
30
نمانده فرصت آن دلبری‌ها
خداحافظ، برادر خواهری‌ها

گرفتارم نکن مشکل گشایم
حلالم کن مرا این آخری‌ها

بیا دستی بکش بر روی قلبم
به جای زحمت آن مادری‌ها

در و میخ و لگد یادت که مانده
پریشانم از این یادآوری‌ها

لباس کهنه‌ای مادر فرستاد
مراقب باش، دارد مشتری‌ها

کمی از تشنگی‌ات گفته بودی
نگفته‌ بودی از غارتگری‌ها

برای زینب انگشتت مهم است
برای ساربان، انگشتری‌ها

خیالت جمع، قبل رفتن تو
گره خورده تمام روسری‌ها

مصیبت میشود با شمر و خولی
تحمل کردن دربه‌دری‌ها

خودت رخت اسارت بر تنم کن
گذشت آن روزها، آن سروری‌ها

چشمی به تیر قاتل و چشمی به قتلگاه
ناموس دوستان، نگران کشته شد حسین

حسین جان... یا مظلوم

من خودم یک تنه از کرببلا می‌برمت
چه کسی گفته که پاشیده شده لشکر تو

ذره‌ای فکر کنی پیر شدم مدیونی
به سرم هست همان شوق علی اکبر تو

حسین وای...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش