نزدیک تری از رگ گردن به گدایت ماییم و طواف حرم کرببلایت هرجای جهان مینگرم نام تو آنجاست از هر نظر انگار شبیهی به خدایت گشتیم تمامی جهان و ندیدیم شیرینتر و دلچسبتر از شور عزایت یا اباعبدالله در روز قیامت که جهان دور تو جمع است بگذار که ما نیز بیفتیم به پایت بگذار که من نیز گرفتار تو باشم یک جرعه بنوشان به من از جام بلایت یا اباعبدالله در روز قیامت که جهان دور تو جمع است پر سوخته چون فطرس و دلسوخته چون حر من آمدهام باز به امّید عطایت ای آن که جهان تکیه به دستان تو دادهاست حالا چه شده تکیه زدی خود به عصا با خوود و سپر رفت به میدان علیاکبر از معرکه برگشت ولی بین عبایت دیدن ملائک همگی گوشهی گودال آغوش گشودهاست خداوند برایت بر نیزه شدی قاری قرآن ای آنکه دل از فاطمه میبرد صدایت