(مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند)۲ در زیر دست و پا، زدهای دست و پا حسین مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته باد با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین (مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع)۲ رفته تن بدون سرت تا کجا حسین مقتل نوشته ضربه بع پهلوی تو زدند حتما شبیه مادرتان بیهوا حسین حسین یا مظلوم... مقتل نوشته راس تو را بد بریدهاند چون از جلو بریده نشد از قفا حسین مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند یک عده گرگهای بیحیا حسین مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد با خنجری شکسته و با ضربهها حسین (مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود)۳ پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین هر ضربه را برای رضای خدا زدند شمشیر، نیزه، سنگ و حتی عصا حسین آه یا اباعبدالله... **** آن نیزهای که در دهنش رفت دید و بعد با چشمهای بسته فقط میشنید و بس با ضربهی سنان همه گفتند: کشته شد اما هنوز سینه میتپید و بعد مویه کنان سمت قتلگاه از خیمهگاه خواهر او میدوید و بعد گفت: ابن سعد جای حسینم مرا بکش از زنده ماندنش نشدم نا امید و لشکر برای قاتل او راه باز کرد چکمه به پا سواری پرید و بعد تا روی سینهی پسر فاطمه نشست قد علی و احمد و زهرا خمید و بعد با ضربهی دوازدهم کنده شد سرش حسین... سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب آه یا اباعبدالله...