روضه رقیه(س)

روضه رقیه(س)

[ حاج علی کرمی ]
(توان پاشدنش را گرفت سیلی زن)۲
وگرنه پیش پدر ایستاده جان می‌داد

درست موقعه‌ی وصل رقیه و بابا
برادرش به روی نیزه‌ها اذان می‌داد

عمه اینجا را ببین از راه مهمانم رسید
از فراز آسمان‌ها ماه تابانم رسید

آنکه همواره به روی دامنش سر داشتم
دید دلتنگش شدم با سر به دامانم رسید

عمه چشمانم دگر مثل گذشته تار نیست
خوب بینایی من نور چشمانم رسید

هرچه می‌گفتم پدر دارم کسی باور نکرد
شام را باید خبر سازم پدر جانم رسید

بی‌خبر رفتی نگفتی دخترت دق می‌کند
بی‌تو ای آرام جان تلخی دورانم رسید

خواستم مثل تو باشم زجر مویم را
موی من مثل تو، نوبت به دندانم رسید

جان من آمد به لب وقتی که در کاخ یزید 
چوب محکم بر لب قاری قرآنم رسید

نظرات

اسم مداحی چیه