من از بس غصّه دارم که میشه صدتا کتابش کرد کدومش رو بگم آخه؟ نمیشه انتخابش کرد تموم آرزوهامو گذاشتم پیش رو امشب دعا کردم بیای پیشم خدا هم مستجابش کرد میگیرم دستمو بابا به دور صورت زخمیت هنوزم میشه روی ماه تو اینجوری قابش کرد اگه چشمام نمیبینه دلیلش دستای زجره یهدونه سیلی زد امّا باید صدتا حسابش کرد رو خاک داغ صحرا با سرانگشت پر از زخمم نوشتم اسم تو امّا سنان با پا خرابش کرد رباب امروز طفلش رو توی رویا بغل کرد و خیالی شیرش و داد و لالایی خوند و خوابش کرد لا لا لا لا لا .... نمونده معجری امّا بهجاش که آستینم هست اگه دستم بیاد بالا میشه اون و حجابش کرد گذشت از من ولی ای کاش یکی بود یادشون میداد نباید دختر شاه و به جز خانوم خطابش کرد
یا حضرت رقیه