خمیده خمیده رسیدم به تو شکستم شکستم دَمِ جسم تو عزیزم عزیزم شبیه تنت بریده بریده میگم اسمتو سیدنا العطشان حسین جان... بریده بریده نفس میزنی فقط مادرت رو صدا میزنی نزن دست و پا که میافتم حسین دَمِ قتلگاه دست و پا میزنی سیدنا العطشان حسین جان... اجازه بده تا جلوتر بیام که از زیر نیزه خلاصت کنم بیا صورتت رو نَکِش روی خاک اصلاً اومدم التماست کنم سیدنا العطشان حسین جان...