تار می‌دیدم و به شک بودم

تار می‌دیدم و به شک بودم

[ مهدی رسولی ]
(تار می‌دیدم و به شک بودم
این صدا از گلوی پنج تن است
عطر سیب‌ات که در هوا پیچید 
با خودم گفتم این حسینِ من است)۲

وقت مرگ آمدی به دیدنِ من 
حاضری پیش جان محتضرم
لطف کردی، به زحمت افتادی
من توقع نداشتم پسرم

(جرعه آبی بنوش، خسته‌ی راه
نفسی تازه کن، بَرَم بنشین
(ساعتی صبر کرده بودی اگر
محظرت می‌رسید ام بنین)۲

تاج منت گذاشتی به سرم
تو تمنایم از دو دنیایی
من کجا، این شکوه و رتبه کجا
من کنیزم، تو کنزِ زهرایی

کربلا قسمتم نشد آخر
حسرت دل شمیمِ تربتِ توست
گریه‌ام از هراس مُردن نیست 
اشک‌هایم برای غربت توست

گریه از دست من کلافه شده 
از جگر آه می‌کشم شب و روز
آه سردم گواه درد دلی‌است
شعله ور تر از آفتاب تموز

(روز اول که دیدمت گفتم
در غمت باید امتحان بدهم)۲
چهار قول خواندم و قسم خوردم
 پای تو چهار دفعه جان بدهم

با هدف می‌گذشت، روز و شبم 
تلخی روزگار شیرین بود
بچه‌هایم فدایی‌ات بشوند
همه‌ی آرزوی من این بود

معرفت را به حوصله، با ذوق 
کاشتم در نهاد تک تکشان 
گشت سیرآب، از اشک‌های سحر
ریشه‌ی اعتقاد تک تکشان

نیمه شب‌ها به جای لالایی 
دائم اسم تورا به لب بردم
قبل هر دفعه شیر دادنشان
جای خرما غمِ علی خوردم

گرد غربت به صورتت که نشست
تا مسیرت به نینوا افتاد
یک به یک عرضه داشتند ای دوست 
با تو هستیم هرچه بادا باد

(با من از کربلا بگو پسرم)۲
خیمه‌ی بی‌پناه یعنی چه؟
زینت دوش مصطفی تو بگو 
گودی قتلگاه یعنی چه؟

(گاه کابوس آب می‌بینم)۲
غرق آشفتگی‌است احساسم
گفت راوی که تشنه جان دادی
نکند کم گذاشت عباسم

خواهرت از وفای او می‌گفت 
با سر و چشم و دست شد سپرت؟
آه از روضه‌ی عمود اما
اما هرچه آمد سرش، فدای سرت

ساربان در شلوغی گودال
خاتمت را ندیده بود ای کاش 
شمر جای سر مطهر تو
سر من را بریده بود ای کاش

گر عبا و عمامه را بردند 
غارت پیراهن برای چه بود؟
بدنی با هزار و نهصد زخم 
نانجیبانه نعل تازه زدن برای چه بود؟

نفسم به شماره افتاده 
از عنایت نظر به حالم کن 
مَلک مرگ هم رسید از راه
این دم آخری حلالم کن

بدنم بر زمین نمی‌ماند 
کفنم خاک و خون نخواهد شد 
جانم از تن برون شود اما 
داغت از دل برون نخواهد شد

(جایی ننوشته‌است که در علقمه زهرا
اما نکند در آن لحظات آمده باشد)

(دامن کشان رفتی
(دلم زیر و رو شد)۳
چشم حرامی با حرم رو برو شد)

(اومدم زیارتت با گریه با زاری
نگتو هنوزم وسط بازاری)

(نبین توی خرابه‌ها 
آسمونا جای منه)

نظرات