با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت

با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت

[ حیدر خمسه ]
با لبت رنگ عقیق یمن از یادم رفت
همچنان که جگر خویشتن از یادم رفت

من اویسم بگذارید که اتراق کنم
بوی شهر تو که آمد، قَرَن از یادم رفت 

جذبه‌ی عشق، بر آنست که مجذوب کند
صحبت از نام تو شد، نام من از یادم رفت

(تقاص چوب و لبت را طلب کن از عشاق
درست نیست اویس قرن نداشته باشی)

مرغ باغ ملکوتم ز حرم آمده‌ام
 بر روی گنبد زردت چمن از یادم رفت

نظرات