باور کنیم این حرم مهربانی است
6679
50
- ذاکر: احمد واعظی
- سبک: شعر مدح
- موضوع: حضرت زهرا (س)
- سال: 1397
باور کنیم این حرم مهربانی است
باور کنیم فرش درش عرشیانی است
باور کنیم این دریای معانی است
این قطعه از زمین خدا آسمانی است
باور کنیم آمده معمارش از بهشت
دل روی دل گذاشته نه خشت روی خشت
شب آرزوها، شب آرزوها
سحرت مبارک، سحرت مبارک
صدف نبوت، صدف نبوت
گُهرت مبارک، گُهرت مبارک
فلک کرامت، فلک کرامت
قمرت مبارک، قمرت مبارک
قلم الهی، قلم الهی
اثرت مبارک، اثرت مبارک
به رسول اکرم، به تمام عالم
خبرت مبارک، خبرت مبارک
خبری است دلکش، خبری است شیرین
خبری است نیکو، خبری است زیبا
به سرشک شوق و به گلاب زمزم
به شراب کوثر، لب خود بشویم
به دعای احمد، به ولای حیدر
ز ریاض طبعم، گل تازه بویم
به فلک ببالم، به ملک بنازم
به قضا بگردم، به سما بپویم
که حضور احمد، به ثنای زهرا
نفسی برآرم، سخنی بگویم
سخنی بگویم، که رسول اکرم
گل خنده گردد، به لبش شکوفا
صلوات احمد، صلوات احمد
صلوات حیدر، به ولادت او
به ولادت او، به شهادت او
به حقیقت او، به سعادت او
دل انبیا پر، ز محبت او
قد مصطفی خم، به ارادت او
زهی از جلالش، که خدای منان
به ملک ببالد، ز عبادت او
قدمش فراتر، ز هزار گردون
کرمش فزونتر، ز هزار دریا
به هزار نظم و به هزار منطق
نتوان ثنایش
چه بگویم اینجا که رسول اکرم
به وضوح گوید، پدرش فدایش
همه خلق عالم، چه ملک چه آدم
به فلک مطیعش، به زمین گدایش
نه عجب که عیسی ز فراز گردون
ببرد توسل، به درِ سرایش
نفس محمد، دمد از دهانش
گُهر اجابت، چکد از دعایش
به تو باد زهرا، همه جا درودم
به تو باد مادر، همه دم سلامم
که تویی حیاتم، که تویی مماتم
که تویی صلاتم، که تویی صیامم
به ثنات بسته، همه جا دعایم
به دعات بسته، همه دم کلامم
همه غرق حیرت، که بدین جلالت
چه تو را بخوانم، چه تو را بنامم
به رسول دختر، به علی تو همسر
باور کنیم فرش درش عرشیانی است
باور کنیم این دریای معانی است
این قطعه از زمین خدا آسمانی است
باور کنیم آمده معمارش از بهشت
دل روی دل گذاشته نه خشت روی خشت
شب آرزوها، شب آرزوها
سحرت مبارک، سحرت مبارک
صدف نبوت، صدف نبوت
گُهرت مبارک، گُهرت مبارک
فلک کرامت، فلک کرامت
قمرت مبارک، قمرت مبارک
قلم الهی، قلم الهی
اثرت مبارک، اثرت مبارک
به رسول اکرم، به تمام عالم
خبرت مبارک، خبرت مبارک
خبری است دلکش، خبری است شیرین
خبری است نیکو، خبری است زیبا
به سرشک شوق و به گلاب زمزم
به شراب کوثر، لب خود بشویم
به دعای احمد، به ولای حیدر
ز ریاض طبعم، گل تازه بویم
به فلک ببالم، به ملک بنازم
به قضا بگردم، به سما بپویم
که حضور احمد، به ثنای زهرا
نفسی برآرم، سخنی بگویم
سخنی بگویم، که رسول اکرم
گل خنده گردد، به لبش شکوفا
صلوات احمد، صلوات احمد
صلوات حیدر، به ولادت او
به ولادت او، به شهادت او
به حقیقت او، به سعادت او
دل انبیا پر، ز محبت او
قد مصطفی خم، به ارادت او
زهی از جلالش، که خدای منان
به ملک ببالد، ز عبادت او
قدمش فراتر، ز هزار گردون
کرمش فزونتر، ز هزار دریا
به هزار نظم و به هزار منطق
نتوان ثنایش
چه بگویم اینجا که رسول اکرم
به وضوح گوید، پدرش فدایش
همه خلق عالم، چه ملک چه آدم
به فلک مطیعش، به زمین گدایش
نه عجب که عیسی ز فراز گردون
ببرد توسل، به درِ سرایش
نفس محمد، دمد از دهانش
گُهر اجابت، چکد از دعایش
به تو باد زهرا، همه جا درودم
به تو باد مادر، همه دم سلامم
که تویی حیاتم، که تویی مماتم
که تویی صلاتم، که تویی صیامم
به ثنات بسته، همه جا دعایم
به دعات بسته، همه دم کلامم
همه غرق حیرت، که بدین جلالت
چه تو را بخوانم، چه تو را بنامم
به رسول دختر، به علی تو همسر
نظرات
نظری وجود ندارد !