نفس نفس های بریدت، دیگه به شمارش افتاده

نفس نفس های بریدت، دیگه به شمارش افتاده

[ سیدمهدی حسینی ]
(نفس نفس‌های بریدت، دیگه به شمارش افتاده
ببین که پهلوون خیبر، چجوری به خواهش افتاده)۲

تو بهتر از همه می‌دونی، تو دل علی چقدر درده
علی فقط تو این دنیا، به دور سر تو می‌گرده

زهرا راضی نشو، غریب‌تر از این بشم
می‌‎دونی بی تو دیگه، چه غربتی می‌کشم

اصلاً غصه نخور، می‌خوام بدونی فقط
عزیز من عمر من، یه خواسته دارم ازت

(از علی رو بگیر اما بمون
دست به پهلو بگیر اما بمون)۲
از کوچه حرفی نزن اما بمون

جان حسین و حسن، زهرا بمون...

من که غریبم اما زهرا، نزار ببینم غریبیتو
ببین کجا کشیده کارم، تو بری چیکار کنم بی تو

تو نور آسمونیایی، واسه چی کبودی ای ماهم
بمونی مثل روز اول، خونه رو می‌سازیمش باهم

(اما این کوچه رو، چیکار کنم بعد از این
چطوری یادم بره، که افتادی رو زمین)۲

جا خوردی وقتی که، دست علی بسته بود
جا خوردم دیدمت، میون آتیش و دود

شِکوه کن تا سحر، اما بمون
گریه کن پشت در، اما بمون
باشه نگو حتی به من، اما بمون

جان حسین و حسن، زهرا بمون...

حسینتو بغل گرفتی، برا همه روضه می‌خونی
غصه‌ی بچه‌ها رو داری، تو آخر کارو می‌دونی

این دو سه ماهه جبرئیلم، برای تو تسلیت آورد
اشکای روضه‌ی حسینو، برا آسمونیا می‌برد

(با این حال وخیم، بلند میشی نیمه شب
یه ذره آب می‌بری، بالاسر تشنه لب)۲

داری دق می‌کنی، جلوی چشمای من
زهرا اصلاً چیه، قصه‌ی این پیروهن

کشته‌ی بی سپاه دور از وطن
گوشه‌ی قتلگاه بی پیروهن
مغسلٌ بالجراح، خونین بدن
مجرعٌ بالرماح، ای بی کفن

نظرات

امیر اشتیاقیامیر اشتیاقی

عالی