
محرم اومد عزا برپا زمین کرب و بلا غوغا حسین زهرا به پا کرده خیمهگاهش رو بین صحرا بیا اباالفضل مشک آب بگیر دست دخت ابوتراب بگیر بیا برا زینب رکاب بگیر وای، وای، وای اشک زینب جاریه غرق آه و زاریه چون ابر بهاریه عزای عزای کربلاست گِریَم برای کربلاست ***** امون از حال دل زینب که جونش داره میاد بر لب به دور داداش حسینش میگرده و دلشوره مرتب اینجا کجاست اشکشو درآورد حرف مادرو در نظر آورد چندتا چادر اضافهتر آورد وای، وای، وای حرف از روز غارته گریونِ اون ساعته که وقت اسارته عزای عزای کربلاست گِریَم برای کربلاست ***** هنوز مشک ساقی پر آبه لب اصغر سرخ و سیرابه هنوز شیرخواره علی اصغر توی آغوش ربابه هنوز رقیهاس پیش عموش هنوز گوشوارشو داره به گوش هنوز حسین زخمی نشد گلوش وای، وای، وای زینب چه بیحال شده مضطر اطفال شده خیره به گودال شده عزای عزای کربلاست گِریَم برای کربلاست ***** سلام ای کربلا، مهمونت اومد میاد از دور صدای آل احمد به خارای مغیلانت خبر ده رقیه توی این صحرا قدم زد عزای دل چه غمگینه غمی تو دل چه سنگینه ازت بوی جدایی میشه احساس به نهر علقمه شد خیره عباس امون از این جدایی امون ز بی وفایی