غروب بود که حَیِّ عَلی رسید به ما خوش آمدیدِ خدا از سماء رسید به ما دوباره گوشهی این خانه جایمان دادند در این شلوغیِ مِیخانه جا رسید به ما کجاست دست گدایان؟ کریم آمده است کریم آمد و دست عطا رسید به ما به جای ثروتِ دنیا نجف به ما دادند خوشا به طالع ما خاک پا رسید به ما حساب سی شبهی ما فقط به دست علیست فقط به عشق علی اِهدنا رسید به ما شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین شروع ماه خدا کربلا رسید به ما عیار روزهی ما گریه بر حسین باشد هزار خیر در این گریهها رسید به ما به روزهی رمضان روضهی عطش دادند غم لبانِ عزیزِ خدا رسید به ما همان لبی که حرامی لگد به رویش زد در آن میان خبر از نیزهها رسید به ما سپاه شام صدا زد که پیروهن اینجاست سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما **** از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و مِی کنم مُطرب کجاست تا همه محصول زهد و عِلم در کارِ چنگ و بَربَط و آوازِ نِی کنم از نامهی سیاه نترسم که روز حشر با فیضِ لطف او صد از این نامه طِی کنم این جانِ عاریت که به حافظ سپرد دوست روزی رُخش ببینم و تسلیمِ وی کنم **** یا علی بهارم باش وقت جان دادنم کنارم باش **** نیمهشب گریهای اگر داری قیمتش را زِ اهل گریه بپرس حیف و میلش نکن پیِ غفران با همان میشود شفاعت کرد گریهکنهای سیّدُالشهداء همه از زمرهی شهیداناند هیچ محتاج غسل میّت نیست آنکه با خون دل طهارت کرد **** آشنا بود آن صدای آشنایی که زدی کربلا بیتُ الحسن شد با صدایی که زدی خواهرم را بیشتر از دیگران خوشحال کرد بانگ إنّی قاسم ابنُ المجتبایی که زدی لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند کار دستت داد آخر ضربههایی که زدی استخوان سینهات میگفت اینجایم عمو خوب شد پیدا شدی با آن صدایی که زدی ذرّه ذرّه چون علیِاکبرم میبوسمت این به جای بوسههای بر عبایی که زدی سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکِشم در إزای سیزده جام بلایی که زدی عاقبت دیدی در آغوشم علیاکبر شدی یاد من مانده هنوز آن حرفهایی که زدی با تکان خوردن تن تو بیشتر وا میشود زحمتم بسیار شد با دست و پایی که زدی **** گر کلامی به لب نمیآرد گر عمو را شکسته میخواند وسط سینهگاه زخمیاش استخوان مزاحمی دارد سینهگاهش کمی تحمّل داشت آن هم از دست نعلها وا شد معجزه پشت معجزه آمد نونهالی شبیه طوبی شد