
عَلمو بیار، میشه کارزار بگو یا علی بگن ايّها الفرار هوهوى شمشیرِ تو هوهوى ذوالفقار میدونو بههم بریز و حیدری ببار ای علیتبار شمشیر میزنه چه با تدبیر میزنه شمشیر دست اباالفضل تحریر میزنه عقیله داره تو خیمه تکبیر میزنه یله اباالفضل برای لشکر کوفه اَجله اباالفضل میخورن زمین و پا میشن و میگن به هم انگاری وایساده حیدر بغل اباالفضل خودِ طوفانه، مال جولانه مثل شیر غضنفر شیر غرّانه بوسه میزدش به دستای قلم آقا بیخودی نیست فکر کنن که دیگه قرآنه