صف شکن میر سپاهم ساقی لب تشنگانم پاسدار خیمه گاهم، باوفا و مهربانم قوت و قلب و امید، خواهران و کودکانم تشنگان در انتظارند بهرشان آبی بیاور دیده بگشا ای برادر، من حسینم من حسینم... همچو تو فرزانه مردی، دیده ای دوران ندیده تیر بیداد ستم بر، چشم حق بینت خلیده بنگر ای پشت و پناهم، پشتم از داغت خمیده ماندهام در این بیابان، بی سپهسالار و لشگر دیده بگشا ای برادر، من حسینم من حسینم... برجوانمردان عالم، درس عشق و جانفشانی با فداکاری تو دادی، ای امید زندگانی سوختی جان حسین را، در فراق ناگهانی چون تو فرزندی نزایید، در جهان دیگر ز مادر دیده بگشا ای برادر، من حسینم من حسینم... در کجا افتاده بر خاک، ای برادر جان لوایت در ره قرآن جدا شدآن دو بازوی رسایت سر برآر از بستر خون، جان مولایت فدایت زود بنمودی غروب ای، هاشمی ماه منور بر حسین میر سپاه و مونس و یاور تو بودی در میان لشگر حق، یکه تاز افسر تو بودی کارزار کربلا را گرد رزم آور تو بودی هم مشیرم هم وزیرم عاقبت از کین اعدا شد جدا دستت ز پیکر دیده بگشا ای برادر من حسینم من حسینم