عاشق، راه وصلو میدونه نوکر، صاحبش رو میشناسه امضای برات عشق من توو دستای امّعبّاسه از وقتی یادم میاد، بودم محتاج دعای این مادر کلّ زندگیم به قربون آقازادههای این مادر بیخبر بود واویلا؛ از ماهش واویلا جیگرم سوخت واویلا؛ از آهش واویلا تنها افتخار من اینه مست بادهی اباالفضلم یا امّالبنین! مدد مادر من دلدادهی اباالفضلم جان اونلحظه که گردوندی عبّاسو دور سر ارباب دست من به دامنت مادر؛ یا امّالبنین منو دریاب شدم عاشق واویلا؛ پا تا سر واویلا منو دریاب واویلا؛ ای مادر واویلا ای جانم به اینهمه غیرت ای جانم به این وفاداری این مادر که تربیت کرده فرزندو برا فداکاری اونکه شد مرد همه مردا؛ اصل غیرت و ادب عبّاس از تأثیر شیر مادر شد، شیر فارِس العرب عبّاس شده ذکرم واویلا؛ واویلا واویلا یا ابالفضل واویلا؛ یا مولا واویلا داغش سخته و جگرسوزه هرکس اینهمه پسر داره میسوزونه عالمو آهش زهرا از دلش خبر داره توو قلب مدینه میخونه، پرپر شد گلای باغ من مشک پارهپاره با اشکاش، گریونه به پای داغ من دیگه هرروز واویلا؛ عاشوراس واویلا وا حسینا واویلا؛ وا عبّاس واویلا