
در عالم وحی بینظیری زهرا در هر دو جهان تو دستگیری زهرا با آنکه بوَد عمرت ای گل کوتاه با عمر کمت خیر کثیری زهرا ****** هرکه با زهراست احساس سخاوت میکند مور این وادی سلیمان را ضیافت میکند دستپخت فاطمه نان است و نانش جذبه است هرکه شد یکبار سائل کم کم عادت میکند حضرت جبریل یک جلوهست، ذاتاً وحی را فاطمه تا قلب پیغمبر هدایت میکند فرشیان نه عرشیان هم رو به او میایستند در میان خانهاش وقتی عبادت میکند مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی کیست که بر دیگری دارد امامت میکند؟ روز محشر چون بیاید کار دست فاطمهست مرتضی میایستد، زهرا قیامت میکند رشتهای از چادرش هم دست ما باشد بس است رشتهای از چادرش؟ آری، شفاعت میکند ****** هیچ لازم نیست چیز دیگری را رو کند دست عباسش در آن غوغا کفایت میکند ****** دیوار میکند کمکم راه میروم ****** دو قدم راه نرفته نفسم میگیرد سنی از من نگذشتهست و جوانم چه کنم؟ ****** یک ضربه زد تمام رخش را سیاه کرد ****** خودم دیدم که آتش شعلهور بود خودم دیدم که مادر پشت در بود خودم دیدم پلیدی وحشیانه که میزد مادرم را تازیانه ****** آدمی در صورت و شیطان سرشت آتشی افروخت بر باغ بهشت شعلهاش تا دامن ناهید رفت دود آن در دیدهی خورشید رفت بین دود و آتش و دیوار و در بهر طفلم کردم احساس خطر شد سپر بازو به حفظ سینهام سینهی از سر حق گنجینهام بازویم کم کم چو از کار افتاد کار با مسمار و دیوار افتاد تا که قاتل با حقیقت درفتاد آیهای از سورهی کوثر فتاد ****** چونان مسمار در قلبم فرو رفت که محسن گفت مادر سینهام سوخت ****** کشته شد محسن و آنانکه تماشا کردند سند تیر به اصغر زدن امضا کردند ****** تشنهی بی آب را هم میزدند کودک بیتاب را هم میزدند دختری در خواب را هم میزدند ****** گمانم جرم باشد هرکه اسمش فاطمه باشد ببین با تازیانه...