سه ساله که روضه خونم، کنار بقیع گریونم چهارتا قبر خیالی، دلیل اشک روونم با اینکه یادِ داغِ بچههام اشکمو در میاره با اینکه فکر عباسم مدام اشکمو درمیاره با اینکه این زخم بی التیام اشکمو در میاره ولی من گریه میکنم، برای تسلای فاطمه گریه میکنم، برای عزیزای فاطمه گریه میکنم، برای حسین جای فاطمه (حسین جان،حسین جان،حسین جان،حسین جان) تو قلبم غم اولاده، سه سال عذابم داده شنیدم دستای عباس، تویِ علقمه افتاده با اینکه فکر دستای قلم اشکمو در میاره با اینکه فکر سقای حرم اشکمو درمیاره با اینکه روضهی صاحب علم اشکمو درمیاره ولی من گریه میکنم، برای چشمای تَرِ رباب گریه میکنم، برای علی اصغرِ رباب گریه میکنم، برای دل مضطر رباب (حسین جان،حسین جان،حسین جان،حسین جان) یه بُغضی تو سینم نشسته، که راه نفسهامو بسته شنیدم جگرگوشهی من، سرش با عمودی شکسته با اینکه این غم ازعمق وجود اشکمو درمیاره با اینکه ضربِ سنگینِ عمود اشکمو درمیاره با اینکه چشمای خون آلود اشکمو درمیاره ولی من گریه میکنم برا زخم پیشونیه حسین گریه میکنم برا چشم بارونیه حسین گریه میکنم برای لب خونیه حسین (حسین جان،حسین جان،حسین جان،حسین جان)