
به من نگین اُمُّ البنین، منم کنیز فاطمه دونه دونه همه دستهگلام، فدا عزیز فاطمه منّت نگاهِ مِهرِ حیدرو به سر میذارم همسر علیام اما خادمهی این تبارم از شب ازدواجم تا دَمِ احتضارم لحظه به لحظه عمرم این شده افتخارم حسین خورشیدِ علیه و عباسم قمرشه زینب ذوالفقارِ پدرش و عباسم سپرشه من هم از تبار ادبم و عباسم اثرشه یا اُمُّ البنین، یا اُمُّ البنین... **** تمام راه عباس من امید اهل خیمه بود یه خندهی آبآورم غم از حسینم میربود از پَرِ شالِ عباس مردونگی پا گرفته ذاتِ عزیزِ من رو پاکی و وفا گرفته وقتی که شمر ملعون واسش امون آورده ماهِ رخِ شیر من رو سرخیِ حیا گرفته جونِ مادرش فدای هر دو دست قلمش سالم مونده جای دست عباسم رو علمش یعنی تا لحظهی آخر مونده پای قسمش یا اُمُّ البنین، یا اُمُّ البنین... **** گرچه خطابم میکنه دخترِ مولا مادرم فاطمه تاج جَنَّت و منم مُرید کوثرم واسه پسرای زهرا جونِ پسرام حلاله زنده باشن و ببینن غربتِ حرم محاله داغی که من رو سوزوند، داغ جوونِ من نیست کشته منو جسارت به زینب و سه ساله شرمندهی حسین و مادرشم من تا قیامت دور از چشمِ غیرتّ حرم کردن حرمو غارت عباس غرقِ خاک و خونه و زینب میره اسارت جونِ مادرش فدای هر دو دست قلمش سالم مونده جای دست عباسم رو علمش یعنی تا لحظهی آخر مونده پای قسمش یا اُمُّ البنین، یا اُمُّ البنین...