دو دست تو که بر زمین، دو دست من که بر کمر نمانده دستی دیگری که خاک بر سرم کنم به قد گاهواره ای، کجاست راه چاره ای؟ که بر گریه بر تنت کنم، که گریه بر حرم کنم علمدار، علمدار حرامی است و این حرم، به نیزه تکیه میدهم ببخش میروم تو را رها برابرم کنم رسیده است از نجف علی و داد میزند نمیشود که چاره ای به حال مادرم کنم علمدار، علمدار رباب و خانه اش خراب، واویلا سکینه زار میزند، واویلا که معجر اضافهای، واویلا بیار بر سرم کنم، واویلا نه مرهمی به تاولی، واویلا به آبله به خارها، واویلا نه کفشهای پاره ای، واویلا که پای دخترم کنم، واویلا پس از تو دور دختران، واویلا شراب هست و خیزران، واویلا به نیزه هم نمیشود کمک به خواهرم کنم علمدار، علمدار