دلم گرفته انگاری که اسیر زندونه

دلم گرفته انگاری که اسیر زندونه

[ مجتبی رمضانی ]
دلم گرفته انگاری که اسیر زندونه
یه وقتایی آروم می‌خندم ولی دلم خونه
یه عالمه غم دارم امّا کسی نمی‌دونه

دلم گرفته از حسی که بهش گرفتارم
تمومِ حرفام اشکه، بغضه، یه قلب بیمارم
یه لطفی کن آقاجون دعا کن این‌بارم

دعا کن این‌بارم، بتونم از رو نفسم رد شم 
ببین گرفتارم، یه اشتباه باعث شد بد شم 
ولی دوست دارم، تا آخر عمرم بهت بدهکارم 

منو ببخش آقا می‌دونی که روسیاهم من 
پُر از غم و درد و دلتنگی پُر از گناهم من 
میون آغوشت غرقم کن که بی‌پناهم من

یه کربلا داری مصداقِ بهشت دنیایی 
یه جای راحت واسه گریه، برای تنهایی
یه کربلا داری آقاجون، یه صحنِ رویایی

یه صحن رویایی
که حک شده روی هر لوحش کلام زیبایی
یه ارمنی دیدم می‌گفتش تو خیلی آقایی 
دلم شده جَلدِت، نمیره هر جایی

نظرات