خرامان، می‌روی به سوی قتلگه

خرامان، می‌روی به سوی قتلگه

[ حاج مهدی سلحشور ]
خرامان، می‌روی به سوی قتلگه،عزیز مادرم
به حق اکبرت، نگاهی کن بر این دو چشمان ترم، عزیز مادرم

الا ای همسفر، کمی آهسته‌تر، مرا با خود ببر
*****
(قتلگاه، اشک و آه) 2
از روی بلندی می‌کنم نگاه

آسمون، شد سیاه
خون میون گودی افتاده به راه

العطش شد عیان
شد محرمِ تو ماه رمضان

نیمه‌ جان، ناتوان
آخ چه بد به جونت افتاده سنان

ای وای ای وای ای وای
قتلوک عطشانا
 
کربلا، نینوا
پیرمردا می‌زدنت با عصا

تنِ تو رو زمین
سرِ تو رفته به روی نیزه‌ها

دل من شد کباب
تنِ تو مونده به زیر آفتاب

هر چی بود بردنش
حتی گهواره را از پیش رباب 

هلهله، شد زیاد
وای صدای سم مرکب‌ها میاد

شعله زد، خیمه‌ها
هر چی داد زدم نمی‌رسم به پات

کربلات، محشری
آخ چه بد دردیه بی برادری

چون که نیست داوری
می‌کشند از سرِ ماها روسری

نظرات