
جانِ این عالَم به قربان علی موسیالرضا دست نوکرها به دامنِ علی موسیالرضا مست و حیرانم زِ ایوانِ علی موسیالرضا میبرم روزی من از خوانِ علی موسیالرضا (جانِ جانِ جانِ جانانم سلام ای امیر و شاه و سلطانم سلام)۲ پر زده این دل به سمت مرقدت خیره مانده چشمها بر گنبدت ای فدای لطفهای بیحدَت ای تمامِ عشق و ایمانم سلام جانِ جانِ جانِ جانانم سلام ای امیر و شاه و سلطانم سلام در حریمت روی لبها مینشیند این نوا آن صدای خسته و عاشق، صدایی آشنا دامنِ آلوده و روی سیاه آوردهام گر چه آهی در بساطم نیست آه آوردهام هر چه هستم هر که بودم بر کسی مربوط نیست بر امامِ مهربان خود پناه آوردهام من به عشق تو گرفتارم علی موسیالرضا لطف کردی و بدهکارم علی موسیالرضا کن نظر حالِ شرَروارم علی موسیالرضا بینهایت دوستت دارم علی موسیالرضا آمدم بازم به این دریا رضا ای امیدم روز محشر یا رضا عاشقت هستم که من از بچّگیم با تو مأنوس است دیگر زندگیم رزق و روزی همه از آن قدیم از تو میآید سراسر یا رضا آمدم بازم به این دریا رضا ای امیدم روز محشر یا رضا (جانِ جانِ جانِ جانانم سلام)۲ (ای امیر و شاه و سلطانم سلام)۲ من دستِ خالی آمدم، دستِ منو و دامان تو سر تا به پا درد و غمم، دردِ منو و درمانِ تو تو هر چه خوبی من بَدم، بیهوده بر هر در زدم آخر به این در آمدم، باشم کنارِ خوانِ تو از هر دری من راندهام، من راندهی واماندهام یا خوانده با ناخواندهام، اکنون منم مهمانِ تو پای من از رَه خسته شد، بال و پَرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگهِ احسان تو گفتم منم در میزنم، گفتی به تو سر میزنم من هم مکرّر میزنم، کو عهد و کو پیمانِ تو؟ سوی تو روی آوردهام، ای خُم سَبو آوردهام من آبرو آوردهام، کو لطفِ بیپایانِ تو؟ حالِ منِ گوشه نشین، با گوشهی چشمی ببین جز سایهی پرُ مهرتان، جایی ندارم جانِ تو من خدمتی ننمودهام، دانم بسی آلودهام امّا به عمری بودهام، چون خار در بُستانِ تو