
تمام عمرِ من آستان ام بنین که در تمامیِ عمری میهمانِ ام بنی است هزار دشمنم از میکنند قصد هلاک چه غم مرا که منم در امان ام بنین اگر هزار گره باشدم خیالی نیست فقط همین که بگویم به جان ام بنین بقیع و خاک بقیع سرمههای مادرهاست همان غبار که دارد نشان ام بنین به نام خدای ادب آفرین به نام خداوند ام البنین به نام زنی ماورای ادب قلم میزنم از خدای ادب زنی در نگاه علی محترم پس از فاطمه با علی همقدم به بیت ولا یاورش خواندهاند حسین و حسن مادرش خواندهاند علمدار خیبر شکن بوده است به شیر خدا شیر زن بوده است نثار حسین است لبخند او عموی رقیه است فرزند او ملائک قیامت سلامش کنند امامان همه احترامش کنند شبیه خداوند ماه آفرین نبوده در عالم جز ام البنین