برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری چرا بر تن برادر سر نداری بمیرم من اگر مادر نداری گلی گم کردهام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت خداوندا علمدارم نیامد یگانه یاور و یارم نیامد کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبک بالان عاشق پرندهتر ز مرغان هوایی بیا یابن الحسن دردم دوا کن مرا با دیدنت حاجت روا کن سحر خیز مدینه کی میآیی امیر بی قرینه کی میآیی عزیزم مادرت چشم انتظاره شفای درد سینه کی میآیی یا مهدی یا مهدی یا مهدی ادرکنی...