بابا کجایی دیگه بریدم ... رفتی ، یه روز خوش من ندیدم ... بالم شکسته ، رنگم پریده ... دیگه سه ساله ات گیسو سفیده ... بابا معجرم سوخت ، موهای سرم سوخت ... تو آتیش خیمه کل پیکرم سوخت ... واویلا ، واویلا ... ***** از زجر و خولی داری شکایت ... این حال و روزم داره حکایت ... سنی ندارم ، قامت خمیدم ... من بی تو خیلی سختی کشیدم ... خندیدن به اشکات ، زخمه دست و پاهات ... خوردم تازیونه ، بند اومد نفس هام ... واویلا ، واویلا ...