ای وای از قتلگاه افتادی از روی ذوالجناج مغسل بدم الجراح ای وای از فریاد خیمه گاه دست و پا میزدی گفتی صَدَقَ مُحَمَدی میدونستم شمره قاتلم زجر کشم کردی دیر اومدی سرِ تو رو برید شبیه وحشیا همش میگم حسین من شمرو نبخشیا بمیرم واسه تو سمت خیمه بود حواس تو دور دیدن چشم عباستو پرت کردن اونور لباستو تیر به پهلوت زدن با نیزه شونه به موت زدن با سنگ به کنج ابروت زدن با نیزه شونه به موت زدن با نیزه میزدن شبیه وحشیا همش میگم سنان و خولی رو نبخشیا میان سمت حرم اگر نباشیا همش میگم حسین من شمرو نبخشیا بی تو دق کردمو پنهون کردم پهلو دردمو تنها دنبالت میگردمو اسیر زجر نامردمو اونقدر زد غش کنم چون میخواد خواهش ازش کنم میگفت زدم بیچارش کنم تا خون به دل عمش کنم همش منو کشید شبیه وحشیا همش میگم عمو جونم زجرو نبخشیا بی رحم بی ادب چی شد مگه افتادم عقب به جونم افتادی روز و شب واسم نمونده دندون و لب بی رحم بد بدهن با عمهام اینجوری حرف نزن یه سر بزن به دخترت سرگذشت مادرت شده تکرار غروب روز عاشورا شدم بیدار دیدم صدای داد میاد خواهرم کمک میخواهد زیر مرکب منو بیرون کشید از شعلهها زینب شنیدم ساربان انگشترو برد دیدم خولی سراسیمه سرو برد تموم شد نبش قبر علی اصغر نشد راضی اومد گهواره رو برد آه زدنم ، تو همه راه زدنم ماه روی نیزه ببین که منو یه ماه زدنم بد زدنم ، نبودی چقدر زدنم مادرتو شاهده که منو با لگد زدنم آه